Web Analytics Made Easy - Statcounter

آیت‌الله علی خاتمی با بیان اینکه آژیر خطر جمعیت ایران از سال ۱۳۹۲ به صدا درآمده اما نه تنها اصلاح نشده بلکه روزبه‌روز بدتر هم می‌شود، گفت: روند رشد جمعیت کشورمان خواسته یا ناخواسته، حرکت مورد نظر و دلخواه دشمن است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از موج رسا؛ آیت‌الله علی خاتمی امروز در خطبه‌های نماز جمعه زنجان با بیان اینکه اخلاق نیکو، یکی از دستاوردهای ماه مبارک رمضان است، اظهار داشت: توصیه پیامبر(ص) این بود که اخلاق خود را در ماه مبارک رمضان نیکو کنید تا عبور از پل صراط در روز قیامت برای شما آسان شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی با بیان اینکه نشانه کمال ایامن، عبارت از حُسن خُلق است، خاطرنشان کرد: در روایت‌های مختلف آمده که هرکس می‌خواهد بارش (بار گناهان) در روز قیامت، سبک باشد اخلاق خوب و نیکو داشته باشد چرا که هرچه اخلاق نیکو باشد، خداوند نیز به عنوان خالق کامل هستی و قادر مطلق، رحمتش را بر آن فرد نصیب می‌کند چرا که رحمت خداوند، جلوتر از غضبش است.

آیت‌الله خاتمی افزود: در روایت دیگری هم آمده که حُسن خلق، شریف‌ترین مقام‌ها و منزلت‌ها است و امیرالمومنین(ع) نیز می‌فرمایند مهربان‌ترین دوست انسان، حُسن خلق است.

وی با بیان اینکه سرفصل و تیتر پرونده مومن، حسن خلق است، تصریح کرد: باور داشتن وعده‌های خداوند و باور کردن و عمل کردن به دستورات پیامبر و همچنین داشتن حلم و تحمل، زمینه‌های حُسن خُلق است لذا در روایتی آمده که حسن خلق و مهربانی با خانواده، خیلی بهتر از اعتکاف در مسجدالنبی(ص) است.

نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زنجان در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به روز ملی جمعیت گفت: نکات مکرر در این رابطه از سوی دلسوزان و به‌ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی مطرح شده است.

وی با اشاره به نگرانی‌ها نسبت به کاهش و پیر شدن جمعیت کشور اظهار داشت: دشمن از این موضوع خیلی خوشحال است و کاهش جمعیت ایران در حالی است که اسرائیل، شهروندان خود را موظف کرده که حداقل 4 فرزند داشته باشند و حتی بعضی از خانواده‌های آن‌ها 17 یا 18 فرزند دارند و البته مشوق‌هایی هم برای فرزندآوری گذاشته‌اند.

آیت‌الله خاتمی با بیان اینکه طولی نمی‌کشد که جمعیت کشورمان پیر و کهنسال می‌شود، خاطرنشان کرد: طبق آمارها در سال 1350 در کشورمان 24 درصد خانواده‌ها بدون فرزند بوده و 34 درصد خانواده‌ها نیز دارای یک فرزند بودند در حالی که امروز بیشتر خانواده‌ها دارای یک فرزند هستند و وقتی والدین از دنیا بروند تنها یک فرزند باقی می‌ماند.

وی با بیان اینکه در سال 1360 به دلایلی میزان زاد و ولد 4 درصد شد یعنی هر خانواده 4 فرزند داشت، افزود: عده‌ای آن زمان از انفجار جمعیت سخن گفتند و قانونی مبنی بر کاهش جمعیت تصویب کردند و امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب نیز علی‌رغم اینکه مخالف بودند اما چون قانون بود آن را پذیرفتند.

نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زنجان با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند این قانون تا سال 1370 بود و از سال 1371 باید روند آن می‌شکست، گفت: ایشان فرمودند بنده خودم نیز در این رابطه و پذیرش قانون اشتباه کردم.

وی اظهار داشت: آژیر خطر جمعیت ایران از سال 1392 به صدا درآمده اما نه تنها اصلاح نشده بلکه روزبه‌روز بدتر هم می‌شود و حتی آمار سقط جنین نیز بسیار بالاست.

آیت‌الله خاتمی با بیان اینکه روند رشد جمعیت کشورمان خواسته یا ناخواسته، حرکت مورد نظر و دلخواه دشمن است، خاطرنشان کرد: با افزایش سن و کهنسالی جمعیت، نیاز به نگهداری از آن‌ها خواهد بود که اگر خانواده دارای یک فرزند باشد آن فرزند در صورت نگهداری از والدین نمی‌تواند کار کند و در صورت کار کردن نمی‌تواند از آن‌ها نگهداری کند.

وی با بیان اینکه خطر بعدی، کاهش نیروی کار است، افزود: وقتی جمعیت پیر شود، گردش کارخانجات و احیای مزارع نیز از بین می‌رود و در نتیجه برای رونق تولید باید اجازه ورود مهاجران به کشور داده شود که آن‌ها نیز فرهنگ کشورشان را با خود به ایران آورده و در اینجا زاد و ولد می‌کنند و باید توجه داشت که در یک مقطعی در بعضی از شهرهای کشورمان 9 میلیون خارجی از کشورهای عراق و افغانستان داشتیم که با فرهنک و منش خود به ایران آمده بودند.

نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زنجان با بیان اینکه سن کار کردن بین 15 تا 65 سال است و به مرحله خطر می‌رسیم، گفت: حتی اگر نیروی کار از خارج بیاوریم باز هم نیروی دفاعی ما تضعیف می‌شود چرا که نیروی مهاجر خارجی در برابر دشمن نمی‌ایستد در حالی که قدرت دفاعی با نیروی جوان تقویت می‌شود مانند دوران دفاع مقدس که جوانان با قدرت تمام در برابر دشمن ایستاده و اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک کشورمان به دست دشمن بیفتد.

وی با بیان اینکه نقشه دشمن این است که جمعیت کاری ایران به 20 تا 30 میلیون نفر برسد، ابراز کرد: عده‌ای این موضوع را نمی‌دانند و عده‌ای هم عناد دارند و البته عده‌ای هم مشکلات اقتصادی را بهانه می‌کنند در حالی که در آیات قرآن کریم آمده که ما روزی بندگان را می‌دهیم.

آیت‌الله خاتمی با اشاره به برگزاری کنگره 4 هزار شهید روحانی کشور در 4 خرداد سال جاری خاطرنشان کرد: علما و روحانیون به لخاظ صنفی و قشری، بیشترین تعداد شهید را دارند و بیش از 10 برابر مردم عادی که داوطلبانه عازم جبهه‌ها می‌شدند، شهید تقدیم انقلاب کرده‌اند.

وی افزود: روحانیون در مبارزات انقلابی هم در صف اول بودند که از بزرگترین افتخارات کشورمان است.

نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زنجان در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به آغاز محاصره اقتصادی ایران از اول خرداد 1359 گفت: آمریکا در خرداد 1359 تمام اموال ایران را بلوکه کرد و بعد از آن نیز اروپایی‌ها محاصره و تحریم را آغاز کردند و در شهریور 1359 نیز جنگ بر ما تحمیل شد.

وی با اشاره به آزادی خرمشهر قهرمان در 3 خرداد 1361 اظهار داشت: عظیم‌ترین حرکت در دوران دفاع مقدس، فتح خرمشهر بود.

آیت‌الله خاتمی بیان کرد: 26 اردیبهشت 1388 سالروز ارتحال عارف واصل، مرحوم آیت‌الله بهجت است و همچنین امسال نیز در این روز، عالم عارف واصل و مجاهد و معلم بزرگ اخلاق علمی و عملی، آیت‌الله فاطمی‌نیا از دنیا رفتند.

وی ضمن گرامیداشت یاد شهدای غواص خاطرنشان کرد: پیکر مطهر 175 شهید غواص بعد از 30 سال از زیر خاک درآمد در حالی که هنوز دست‌هایشان بسته بود.

انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه زنجان آیت الله خاتمی جمعیت کشورمان خانواده ها یک فرزند سن خلق عده ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۰۴۴۸۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یک روایت از جهادگران در عملیات بیت‌المقدس

اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهای‌مان را که بیش از یکصد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر می‌شدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

روایت حسین دولتی

حسین دولتی از رزمندگان و اعضای جهاد سازندگی استان سمنان در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب خاطرات خود «جنگ، منهای اسلحه» به بیان اقدامات جهادی خود و دیگر جهادگران در هموارسازی جاده‌های منطقه عملیاتی بیت‌المقدس پرداخته است:

 اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهایمان را که بیش از صد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر می‌شدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.

در مسیر، وقتی از اهواز عبور کردیم، هیچ‌کس جز رزمندگان در شهر نبودند. شهر کاملاً تخلیه شده بود. آن‌قدر شهر خلوت بود که با تریلی از هر خیابانی که می‌خواستیم رد می‌شدیم. توپخانه دشمن هم مرتب اهواز را می‌زد.

محل استقرار ما در جاده اهواز به خرمشهر، در پانزده کیلومتری اهواز و نزدیک ایستگاه قطار بود.

مرحله اول عملیات شروع شد. در مقر، جلسه‌ای خصوصی با فرماندهانمان، ابوالفضل حسن بیگی و مسئولان ستاد گرفتیم. آنجا به ما گفتند که باید چه کاری انجام بدهیم.

سمت چپ ما رودخانه کارون بود. زمین‌های کشاورزی زیادی به چشم می‌خورد؛ ولی چند سالی می‌شد که کسی در روستا نبود تا کشاورزی کند. از وسط زمین‌های کشاورزی گذشتیم تا به نخلستان‌ها رسیدیم.

از ما خواستند یک‌راه فرعی از وسط نخلستان‌ها به سمت دارخوین بزنیم. می‌خواستند از این راه، دشمن را در سمت غرب کارون غافل‌گیر کنند.

از همان روز کار را شروع کردیم. باید طوری کار می‌کردیم که کسی متوجه نشود. مسیری نبود که ما آن را ادامه بدهیم. تقریباً بیراهه بود و باید خودمان جاده می‌ساختیم. شش نفر بودیم. یک گریدر راه را صاف می‌کرد و می‌رفت.

با کامیون‌های لیلاند و تریلی با تانکر بیست هزار لیتری، نفت سیاه می‌پاشیدیم. من تریلی داشتم. مسیری که باید آماده می‌کردیم، حدود سی کیلومتر بود.

روزی سه چهار بار نفت سیاه را از شرکت نفت بار می‌زدم و روی جاده می‌پاشیدم. سمت راست ما خط مقدم بود و در فاصله پانصد متری، نی‌های بلندی دیده می‌شد. ما این‌طرف نیزار بودیم و دشمن آن‌طرف. بین ما هم آبی بود که از کارون می‌رفت.

با ماشین از پشت نی‌ها می‌رفتم؛ ولی چون ارتفاع ماشین زیاد بود، دیده می‌شد. رزمنده‌هایی که آنجا بودند، اعتراض می‌کردند و می‌گفتند: اینجا نیا! به هوای تو ما رو هم می زنن ولی ما باید جاده را احداث می‌کردیم.

به فرمانده گفتم رزمنده‌هایی که در مسیر مستقر هستند، اعتراض می‌کنند که ماشین شما باعث می‌شود سنگرهای ما زیر آتش دشمن برود. فرمانده گفت: شب برو تا توی دید دشمن نباشی و رزمنده‌ها هم ناراضی نباشن. بعدازآن، فقط شب برای نفت پاشی می‌رفتم؛ ولی شب هم مشکلات زیادی داشتم. مسیر را نمی‌دیدم و گاهی گله‌های گراز از جلوی ما رد می‌شدند.

آن شب تا اذان صبح در خط بودم. مرحله دوم عملیات بود. نزدیک اذان به مقر برگشتم. تیربارهای دشمن یکسره کار می‌کرد و تمام بیابان روشن‌شده بود.

نماز خواندم و در کانتینر خوابیدم. ساعت هشت صبح، یکی مرا صدا کرد و گفت: حاجی، بلند شین که عراق رفت. با تعجب پرسیدم: عراق کجا رفت؟! گفت: عقب‌نشینی کردن.

باورمان نمی‌شد. گفتم: من دو ساعت قبل، از منطقه اومدم. یکسره عراق داشت می‌کوبید. چطور الان ول کرد و رفت؟! بنده خدا قسم می‌خورد که باور کنید دشمن فرار کرده و آن‌طرف هیچ‌کس نیست.

بازهم باور نکردم. بلند شدم تا خودم ببینم. سوار تویوتا شدم و تا جایی که جاده را بریده بودند تا آب رهاشده به کارون برگردد، رفتم. دیدم تعداد زیادی از رزمنده‌ها آنجا ایستاده‌اند. جمعیت را که دیدم، باورم شد عراق منطقه را تخلیه کرده است. آن‌ها برای اینکه محاصره نشوند تا مرز عقب‌نشینی کرده بودند.

نزدیک صد متر از جاده را آب برده بود. رزمنده‌ها ایستاده بودند و نمی‌دانستند چطور از آب رد شوند. ابوالفضل حسن بیگی گفت: برو لودر رو بیاور. چند لودر و بلدوزر برای شب عملیات در خط استتار کرده بودیم. رفتم تریلی را برداشتم و یک بلدوزر و یک لودر را بار زدم.

راه باز شده بود. اول پیاده‌ها از جاده رفتند و بعد آمبولانس‌ها و بعد هم ماشین‌های سبک ولی به من اجازه ندادند بروم. گفتند منتظر بمون تا جاده سفت بشه. تریلی را پارک کردم و پیاده شدم. کمی جلوتر رفتم. داخل آب، گونی چیده بودند و رزمنده‌ها از روی گونی می‌پریدند. اطرافش پر از مین بود. می‌آمدند روی خط آهن و از روی آن عبور می‌کردند.

از خط آهن رد شدم و به نیزارها رسیدم. در همین حال بودم که گفتند: جلوتر نیا! اومدی وسط میدان مین! گفتم: از روی خط آهن اومدم. گفتند: این تله س.از همون جاهایی که پاگذاشتی و اومدی، برگرد. تعدادی از رزمندگان مشغول خنثی کردن مین بودند.

تا ساعت سه بعدازظهر آنجا بودم و سپس از جاده اهواز خرمشهر به سمت مرز رفتم. عراقی‌ها کل مسیر را با بلدوزر شخم زده بودند. همه‌جا پر از چاله بود و این موضوع، سرعت پیشروی ایرانی‌ها را کند می‌کرد.

جلو رفتم تا به پادگان حمیدیه رسیدم. شب آنجا ماندم. صبح مسیر را ادامه دادم تا به قرارگاه امام رضا (ع) در هشتاد کیلومتری جاده اهواز خرمشهر رسیدم. آنجا ایستگاه راه‌آهن بود که حسینیه نام داشت. این ایستگاه زمانی فعال بود که عراقی‌ها از بصره به آنجا می‌آمدند یا از ایران می‌خواستند به عراق بروند. جاده اهواز به بصره ارتفاع زیادی داشت. عراق این جاده را به‌عنوان سنگر در اختیار گرفته بود.

در مرحله سوم عملیات، در قرارگاه امام رضا (ع) مستقر شدیم تا جاده اهواز به بصره را بازسازی کنیم. برای عملیات‌های بعدی و پشتیبانی نیروها که در آن منطقه مستقر بودند و عملیات می‌کردند، نیاز به این جاده بود. جاده سه متر عرض داشت و خیلی خراب بود. باید به‌طور اساسی آن را بازسازی می‌کردیم.

شب و روز کارم جاده‌سازی و نفت پاشی بود. عراقی‌ها هرچه در مسیر بود، از تیر برق و ریل و تخته را جمع کرده و برای خودشان سنگر درست کرده بودند. هر ماشین که رد می‌شد، کلی گردوخاک راه می‌افتاد. من هم مدام در مسیرهای پرتردد نفت می‌پاشیدم تا گردوخاک کمتر شود.

شب مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس، در شلمچه مشغول نفت پاشی بودم. ساعت دوازده یا یک نصفه‌شب بود که از خط برگشتم. به من گفتند: حاج‌آقا حسن بیگی گفته توی رقابیه جلسه داریم. باید بیای.

با چند تا از بچه‌ها راه افتادیم. به پادگان حمیدیه رسیدیم. شب آنجا خوابیدیم و صبح حرکت کردیم. در راه، از دامادمان، علی‌اصغر کلامی صحبت می‌کردند که چهارتا بچه دارد و دو تا از آن‌ها دوقلوی چندروزه هستن. شک کردم. همه ناراحت بودند. پرسیدم: اتفاقی براش افتاده؟ گفتند: شهید شده.

علی‌اصغر به‌عنوان راننده بلدوزر در رقابیه مستقر بود. گفتند: سوار ماشین بوده که توی رود کرخه افتاده و آب اون رو با خودش برده. نگران خواهرم بودم که چطور این خبر را به او بدهم.

به همان‌جایی رفتیم که علی‌اصغر در آب افتاده بود. باید پیدایش می‌کردم. سوار قایق شدیم و رفتیم. سمت پایین رودخانه، پشت یک درخت گیرکرده بود. به شکم روی آب افتاده بود. او را برگرداندم. خودش بود.

سریع از داخل ماشین پتو آوردیم و او را داخل پتو گذاشتیم و به عقب منتقل کردیم. به بستگانم در سرخه زنگ زدم و خبر دادم که علی‌اصغر شهید شده و پیکرش را فردا ظهر می‌آورم.

شادی آزادی خرمشهر و غم فراق یاران

خرمشهر آزادشده بود و همه خوشحال بودند. من هم خوشحال بودم ولی وقتی چشمم به پیکر علی‌اصغر می‌افتاد، غم و اندوه وجودم را فرامی‌گرفت. به خواهرم فکر می‌کردم و چهار فرزندی که باید بدون پدر، بزرگ می‌کرد.

بعد از مراسم هفتم شهید، می‌خواستم دوباره به جبهه برگردم. همسرم مخالفتی نکرد. اگر صبر و همراهی‌اش نبود، نمی‌توانستم راهی جبهه شوم.

وقت رفتن گریه کرد و گفت: من بعد از شما چی کار کنم؟ گفتم: مرگ و زندگی دست خداس و ما هم باید راضی به رضای خدا باشیم. شما هم راضی باش تا اجرت ضایع نشه. همسرم پیش پدر و مادرم بود و آن‌ها هوایش را داشتند تا بتوانند با خاطرجمع به جبهه بروم.

منبع:

اصغر زاده چوبدار، محمد، جنگ منهای اسلحه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۷، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۰، ۱۳۲، ۱۳۳

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • استفاده از ظرفیت‌های مردمی در برنامه‌های ۳ خرداد استان مرکزی
  • همایش یاد یاران، فرصتی برای جهاد تبیین است
  • ساخت ۱۸۰۰ مسکن محرومین در استان مرکزی
  • دستگاه های اجرایی تنگستان در برگزاری مراسم سوم خرداد همکاری کنند
  • یک روایت از جهادگران در عملیات بیت‌المقدس
  • یادواره شهدای روستای عیش آباد رفسنجان
  • همکاران ما در جنگ نرم دشمن آسیب می‌بینند و طعنه می‌خورند | نباید از چشم مردم مخفی و جهادشان مغفول بماند
  • ساخت ۱۸۰۰ واحد مسکونی برای محرومان استان مرکزی
  • شهیدان در حقیقت شناسنامه واقعی ملت ایران هستند/ هر کس در جبهه می‌جنگید عباس انقلاب بود
  • تشییع پیکر شهید دفاع مقدس در اجتماع صادقیون در مشهدالرضا